loading...
┊┊شادی بخش✗وبسایتی وابستـه بـه تغييـر و تنـوع✗
Akram بازدید : 208 1391/10/21 نظرات (0)

داستان کرم سیب و نیوتن

کرم سیب مدت‌ها بود که به نیوتن فکر می‌کرد. از وقتی ماجرای نیوتن و کشف نیروی جاذبه را شنیده بود.

از این رو دلش می‌خواست کاری کند سیب‌ها به او هم علاقه مند شوند. کاری کند که همه از او حرف بزنند و نامش به عنوان اولین کرم کاشف در تاریخ بماند…

کرم سیب از درخت پایین آمد و مثل نیوتن زیر آن نشست. دل توی دلش نبود. فکر می‌کرد الان اتفاقی می‌افتد. اتفاقی که مسیر زندگی او را عوض می‌کند.

یک ساعت گذشت اما هیچ اتفاقی نیافتاد. سه ساعت گذشت. کم‌کم حوصله‌اش سر رفت.

سرانجام اتفاقی که باید می‌افتاد، افتاد. باد تندی وزید و یکی از سیب‌ها به این امید که نیوتن دیگری زیر درخت باشد خودش را پایین انداخت.

با شوق و علاقه‌ای روی سر کرم افتاد که بیچاره له شد و مرد.

از آن روز به بعد کرم‌های سیب ترجیح دادند به جای زیر درخت نشستن سیب‌ها را سوراخ کنند و داخل آن بروند…

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
اگر مي خواهي خوشبخت باشي براي خوشبختي ديگران بكوش؛ زيرا آن شادي كه ما به ديگران مي دهيم به خود ما بر مي گردد.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 226
  • کل نظرات : 37
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 2679
  • آی پی امروز : 19
  • آی پی دیروز : 22
  • بازدید امروز : 23
  • باردید دیروز : 44
  • گوگل امروز : 6
  • گوگل دیروز : 11
  • بازدید هفته : 217
  • بازدید ماه : 217
  • بازدید سال : 18,377
  • بازدید کلی : 300,349