loading...
┊┊شادی بخش✗وبسایتی وابستـه بـه تغييـر و تنـوع✗
Akram بازدید : 272 1391/12/22 نظرات (1)

وقتی مردی شما را بخواهد، هیچ چیز نمی تواند جلوی او را بگیرد.

اگر شما را نخواهد، هیچ چیز نمی تواند نگهش دارد.

دست از بهانه گیری برای یک مرد و رفتار او بردارید.

هیچوقت خودتان را برای رابطه ای که ارزشش را ندارد تغییر ندهید.

رفتار آرامتر همیشه بهتر است.

قبل از اینکه بفهمید واقعاً چه چیز خوشحالتان می کند، با کسی ارتباط برقرار نکنید.

اگر رابطه تان به این خاطر که مردتان آنطور که لیاقتش را دارید، با شما رفتار نمی کند، به اتمام رسید، هیچوقت سعی نکنید که با هم دو دوست معمولی باشید.

یک دوست با دوست خود بدرفتاری نمی کند.

پاگیر نشوید. اگر فکر می کنید که شما را در حالت تعلیق نگه داشته است، مطمئن باشید که حتماً اینکار را کرده است.

هیچوقت به خاطر اینکه فکر می کنید گذر زمان ممکن است اوضاع را بهتر کند، در یک رابطه نمانید. ممکن است یکسال بعد به خاطر اینکار از خودتان عصبانی شوید، چون اوضاع هیچ تغییری نکرده است.

تنها کسی که در رابطه می توانید کنترلش کنید، خودتان هستید.

 

 به ادامه مطلب مراجعه کنید.

Akram بازدید : 197 1391/11/13 نظرات (0)

صحبت کردن یکی از نیازهای طبیعی انسانهاست و اگر بخواهیم حق مطلب را بهتر ادا کنیم، باید بگوییم حرف زدن یکی از مهارت های زندگی است که برای توسعه و تداوم روابط سالم و مستحکم لازم است.

 


صحبت کردن یکی از نیازهای طبیعی انسانهاست و اگر بخواهیم حق مطلب را بهتر ادا کنیم، باید بگوییم حرف زدن یکی از مهارت های زندگی است که برای توسعه و تداوم روابط سالم و مستحکم لازم است.

همچنین نحوه سخن گفتن و عادت های کلامی تا حد بسیار زیادی بازگوکننده شخصیت افراد است. بعضی از مردم آنقدر حرف می زنند که همه ترجیح می دهند از مصاحبت با آنها اجتناب کنند، و برخی دیگر آنقدر کم حرف اند که حتی در زمانی که به حرف زدن احتیاج هست نیز از اینکار طفره می روند.

در اینجا ما پیشنهاداتی به شما ارائه می دهیم که نه فردی پرحرف و خسته کننده باشید و نه فردی منزوی و خجالتی. مثل تمام جنبه های زندگی حفظ تعادل بهترین گزینه است.

 

 

● چه مواقعی پر حرف می شویم

وراجی کردن و مسلسل وار حرف زدن، شاید برای شخص سخنگو لذت بخش و دل انگیز باشد اما مسلماً اگر نظر شنونده را هم بپرسید، تناقض این نظرات کاملاً برایتان مشهود خواهد بود.

 

 

● گاهی مواقع پرحرفی بجز دلایل شخصیتی می تواند دلایل دیگری نیز داشته باشد، از جمله وقتی:

▪ عصبی هستیم یا احساس ناامنی می کنیم

اغلب مواقع وقتی حس تعادل درونی ما دچار نوسان می شود و احساسات ضد و نقیض ما را احاطه می کند، ناخوداگاه سعی می کنیم این احساس را با تند تند حرف زدن جبران کرده و بپوشانیم.

در چنین مواقعی آنچنان با جدیت به حرف زدن ادامه می دهیم که

Akram بازدید : 211 1391/11/11 نظرات (0)

چرا اينجا نشسته ای؟ درساتو خوندی؟ مگه فردا امتحان نداری؟ چقدر فيلم نگاه می کنی؟ چرا ظرف ميوه ای رو که خوردی نشستی؟ فقط برای ديدن سريال وقت داری؟ چند بار بگم کفشاتو اينجا در نيار؟ چقدر وسايلت را جمع کنم! من هم آدمم، خسته شدم!

با اين جملات می توان در محيط خانه مداوم روی اعصاب ديگران راه رفت، قدم زد و حتی دويد و حس عصبانيت، کم حوصلگی و لج بازی را تقويت کرد! تا جايی که آرامش زندگی لابه لای اين جمله ها گم شود!

برخی افراد هميشه غر می زنند. وقتی با افزايش قيمت ها مواجه ميشوند، وقتی کارهايشان عقب می افتد، وقتی هوا آلوده است، وقتی ترافيک سنگين است، وقتی هوا گرم است، وقتی برف می بارد، وقتی تاکسی گير نمی آيد، وقتی غذا می سوزد و خلاصه آنقدر به خاطر هر چيزی غر می زنند که به يک عادت جديد مبتلا می شوند: عادت غر زدن، هيچ فکر کرده ايد چرا برخی اوقات مداوم از ديگران ايراد می گيريم، يا خيلی زود از هر مساله ای شاکی می شويم و شروع می کنيم به غرغر کردن؟

روان شناسان عقيده دارند غرزدن نوعی

Akram بازدید : 324 1391/10/29 نظرات (0)

کتاب مثل یک مرد فکر کن مثل یک زن رفتار کن پر فروش ترین کتاب نیویورک تایمز می باشد که به زبان فارسی ترجمه شده است. این کتاب مناسب برای  کسانی است که ازدواج کرده اند و میخواهند پایه های زندگیشان را مستحکم کنند. این کتاب مناسب حال شماس، اگر فریب خورده اید و بدنبال راهی برای یافتن اصول و قوانین هستید این کتاب مناسب شماست . اصول اولیه مردان یک چیز است و هرگز تغییر نمیکند شما با خواندن این کتاب میتوانید مردها را بهتر بشناسید و رویاها و آرزو های خود را عملی سازید. این کتاب می تواند بسیار مفید برای شما باشد.

دانلود با لینک مستقیم

Akram بازدید : 398 1391/10/28 نظرات (12)

 

وقتی کسی را دوست دارید که دوستتان ندارد، چه باید بکنید؟ با اینکه ممکن است اولین واکنشتان به اصطلاح آویزان شدن و سعی در برقراری ارتباط باشد، اما بهترین راهکار این است که واقعیت را بپذیرید و سعی کنید آن فرد را فراموش کنید.

"اگر ندیده بودمت، دوستت نمی داشتم. اگر دوستت نداشتم، عاشقت نمی‌شدم. اگر عاشقت نشده بودم، دلم برایت تنگ نمی‌شد. اما همه این کارها را کردم، می‌کنم و خواهم کرد."

درد دوست داشتن کسی که هیچ علاقه‌ای در قلبش به شما احساس نمی‌کند، نابودتان می‌کند. شما هم کسی را دوست دارید که دوستتان ندارد؟ پس احتمالاً با احساسات نومیدانه مربوط به آن آشنا هستید. وقتی فکر کنید که آن فرد دقیقاً همانی است که می‌خواهید، این احساسات قوی‌تر هم می‌شوند. بیشتر آدم‌ها با امید اینکه روزی بتوانند آن فرد را به دست بیاورند روزگار می‌گذرانند اما این امیدها هیچ‌وقت به واقعیت بدل نمی‌شوند و آنها را با چشمانی گریان و دلی پردرد بر جای می‌گذارند. عشق نافرجام را همه ما احتمالاً تجربه کرده ‌ایم. منتظر وصال یک عشق شدن ممکن است شکستن قلبتان را به دنبال داشته باشد. با اینکه به نظر دشوار می‌آید اما فراموش کردن و ادامه زندگی بهترین کاری است که می‌توانید انجام دهید.

وقتی کسی را دوست دارید که دوستتان ندارد، چه باید بکنید؟

واقعیت را بپذیرید: وقتی عاشق کسی هستیم احساس می‌کنیم که آن فرد تنها کسی است که می‌تواند ما را شاد و خوشبخت کند. چیزی که نمی‌توانیم درک کنیم این است که هیچوقت نمی‌توانیم با کسی که دوستمان ندارد خوشبخت شویم. پس بااینکه ممکن است احساس کنید می‌توانید برای همه عمر به آن فرد متعهد باشید، اما فرد مقابل این احساس را به شما ندارد. پس به جای سعی و تلاش برای برقراری ارتباط با آن فرد سعی کنید این واقعیت را بپذیرید که این عشق دوطرفه نیست و آن را فراموش کنید. دیگر وقت و فکر و انرژی بیشتری را صرف آن فرد نکنید. پذیرش این واقعیات باعث می‌شود بتوانید تمرکزتان را تغییر داده و اولین قدم برای فراموش کردن آن فرد را بردارید.

فراموش کنید: برهم خوردن یک رابطه عاطفی سخت‌ترین قسمت است. تا می‌توانید گریه کنید، بعد همه عکس‌ها و یادگاری هایی که او و زمانهای خوشی که با او داشتید را به یادتان می‌آورد، بیرون بریزید و از چیزها و جاهایی که شما را به یاد او می‌اندازد دوری کنید. درعوض رو به کارهایی بیاورید که مشغولتان می‌کنند، مثل گذراندن وقت با دوستانتان، انجام کارهایی که دوست دارید و از آن لذت می‌برید. این کار باعث می‌شود دیگر در مورد آن فرد خیالپردازی نکنید و به جنبه‌ های دیگر زندگی هم نگاه کنید.

عاشق شوید: اگر کسی دوستتان ندارد ولی باز هم با شما مانده است مطمئناً خیلی از خودش مایه نمی‌گذارد. به ‌جای آویزان شدن برای با او بودن، دست از عذاب دادن خودتان بردارید، دست از او کشیده و به زندگی خودتان برسید. به خودتان توجه کنید و به چیزهای غیرلازم نپردازید. با گذشت زمان یاد می‌گیرید که فراموش کنید و دوباره عاشق شوید.

عشق واقعی زمانی است که دو طرف بتوانند از نظر احساسی و ذهنی همه احساساتشان را با هم شریک باشند. این یک عشق سالم، متوازن و درست است. پس اگر به کسی ابراز عشق کرده‌اید و به نظر می‌رسد که او این احساس را به شما ندارد، دیگر عشق با ارزشتان را صرف او نکنید. با اینکه کسی را دوست دارید که دوستتان ندارد، اما یادتان باشد که این پایان دنیا نیست. با گذشت زمان با کسی آشنا می‌شوید که می‌تواند شاد و خوشبختتان کند و به همان اندازه دوستتان خواهد داشت.

Akram بازدید : 258 1391/10/21 نظرات (0)

در اطرافتان چند نفر را می‌شناسید که جایگاه‌شان را در زندگی بیشتر تحت تاثیر شرایط  و بخت و اقبال می‌دانند؟

مسلما چنین افرادی کم نیستند. آن‌ها توانایی بزرگی را که در درونشان نهفته است نادیده می‌گیرند. این که لحظه‌لحظه‌ی زندگی‌شان را خودشان انتخاب می‌کنند؛
نه شرایط… و نه سرنوشت…

پذیرفتن این موضوع شاید کمی مشکل باشد، چون اگر این قدرت را بپذیریم خود را گرفتار مسئولیت سنگینی خواهیم دید که همیشه متوجه خودمان است.

چند بار شده است که برای توجیه کارهایمان و اینکه چرا از موقعیت‌ها به سود خود استفاده نمی‌کنیم چه بهانه‌ها آورده‌ایم:
نداشتن پول کافی، شرایط اقتصادی بد، روحیه بد، نداشتن حوصله… و فهرست عجیب و غریبی که ادامه دارد.

اما اگر بتوانیم این قدرت را بپذیریم و خود را مسئول بدانیم گنجی بزرگ در اختیار خواهیم داشت.

نقطه‌ی شروع برای رسیدن به یک زندگی بهتر، این است که بدانیم حق انتخاب داریم…

خبر خوش این است که همه‌ی انسان‌ها این توانمندی را دارند که گام‌های موثری برای رشد و موفقیت خود بردارند.

هال اربن در کتاب زیبایش به نام “بزرگترین درس‌های زندگی” می‌نویسد:

“ما براساس انتخاب زندگی می‌کنیم. زندگی ما شانسی نیست. آنچه اتفاق می‌افتد مهم نیست، مهم این است که ما با آن چگونه برخورد کنیم. مهمترین نکته‌ای که باید بدانیم این است که در هر لحظه از زندگی، ما انتخاب کننده هستیم. باید بدانیم که ما نتیجه‌ی انتخاب‌های خود هستیم. درست است که نمی‌توانیم حوادث زندگی‌مان را انتخاب کنیم اما می‌توانیم واکنش خود را نسبت به این حوادث انتخاب کنیم.”

ما حتی در اینکه اکنون چه احساسی داشته باشیم، چه روحیه‌ای داشته باشیم و خیلی از حالات از این قبیل که معمولا آن‌ها را متاثر از شرایط محیطی و در برخی مواقع هورمونی می‌دانیم؛ قدرت انتخاب داریم! به هیچ عنوان چنین منظوری ندارم که چراغی جادویی در دست داریم و می‌توانیم به سرعت حالات روحیمان را از منفی به مثبت دگرگون کنیم…! این محال است…!!

اگر به انسان‌ها بگویید چرا عصبانی هستید، مثلا می‌گویند: “مگر نمی‌بینی ماشین پشت‌ سرم مدام بوق می‌زند! انگار کور است!! اصلا نمی‌فهمد این خیابان یک لاینه و تنگ است و کاری از دست من برنمی‌آید!”
می‌بینید! انسان‌ها این قدرت را نادیده می‌گیرند و هیچ تلاشی برای بهبود حالشان نمی‌کنند، چون خود را مسئول نمی‌دانند و عصبانیت‌شان را به گردن دیگران می‌اندازند… اگر دقیق‌تر به این موضوع نگاه کنیم، این بوق ماشین نیست که باعث عصبانیت‌ می‌شود، بلکه این برداشت ما از بوق است که حال ما را دگرگون می‌کند.

اما منظورم از قدرت انتخاب چیست؟ به این معنی‌ست که ما وقتی خود را مسئول بدانیم؛ می‌توانیم گام‌های بسیار موثری برای بهبود زندگی خود برداریم. مثلا اگر بوق ماشینی تا این اندازه باعث عصبانیت ما می‌شود که ناگهان برانگیخته می‌شویم؛ وقتی می‌دانیم منشا اصلی این عصبانیت برداشت خود ما از محیط است؛ می‌توانیم باورها و برداشت‌های اشتباه‌مان را زیر سوال می‌بریم!! چرا عصبانی شده‌ایم؟ به این دلیل که آن‌طرف نمی‌فهمد! رانندگی بلد نیست… و یا نه! شاید کاری واقعا مهم داشته باشد، شاید یکی از سرنشینانش بیماری قلبی داشته باشد! نمی‌دانم شاید به هر دلیلی او در این لحظه که بوق می‌زند در بحران باشد! با چنین برداشتی آیا جایی برای عصبانیت خواهد ماند؟!

به همین دلیل نگرش یک انتخاب است… بزرگترین و مهمترین انتخابی‌ست که می‌توانیم داشته باشیم.

می‌توانیم انتخاب‌کننده باشیم...!

و اما خبر بد این است که یکی از بزرگترین اشتباهات ما این است که زندگی را یک “باید” و یک “مجبور بودن” بزرگ در نظر می‌گیریم!

هال اربن در ادامه‌ می‌نویسد:

“چندی پیش این مفهوم را به جمعی از محصلین دبیرستانی درس می‌دادم. کلاس روانشناسی اختیاری بود. از مثالی برای توضیح مطلبم استفاده کردم: «شما خودتان انتخاب کردید که امروز به این کلاس بیایید.» یکی از دانش‌آموزان مورد علاقه من بلند شد و گفت: «ابداً اینطور نیست، من مجبور بودم به این کلاس بیایم.» در جوابش گفتم: «نه، هرگز مجبور نبودی. تو خودت انتخاب کردی که در این کلاس شرکت کنی.» بعد شروع کرد به توضیحات مختلف که اگر نمی‌آمد مقامات مدرسه به پدر و مادرش زنگ می‌زدند، در خانه آن‌ها بر سر او فریاد می‌کشند، و ممکن است اجازه ندهند که در تعطیلات آخر هفته از منزل بیرون بیاید. ممکن است ناظم مدرسه هم او را دعوا کند و غیره و غیره…
وقتی صحتبش تمام شد به او گفتم: «بله، درست است! اما تو انتخاب کردی! تو انتخاب کردی که به جای اینکه با مجازات‌های ناشی از نیامدن به کلاس روبه‌رو شوی به کلاس بیایی. بعضی از همکلاسی‌های تو اینجا نیستند، آنها انتخاب کردند که در این کلاس حضور نداشته باشند.» او در جواب من گفت: «اما این طرزِ دیگرِ نگاه کردن به مسئله است.» از او تشکر کردم، چون این دقیقا همان نکته‌ای بود که می‌خواستم بدانند.”

زندگی مجموعه‌ای از انتخاب‌هاست، درواقع این سالم‌ترین و جالب‌ترین روشی‌ است که می‌توانیم روزمان را با آن آغاز کنیم. از لحظه‌ای که از خواب بیدار می‌شویم تا زمانی که به رختخواب می‌رویم، کارمان انتخاب کردن است…!
اگر خودمان انتخاب نکنیم دیگران به جای ما و برای ما انتخاب خواهند کرد. منظورم از دیگران همه‌ی عوامل محیطی‌ست… حتی بوق بی‌ارزش یک ماشین نیز حالت روحی ما را انتخاب خواهد کرد! چرا باید این اجازه را به او بدهیم؟!

می‌توانیم هر روز به جای آنکه اسیر بایدها و مجبور بودن‌ها باشیم. یک انتخاب‌کننده باشیم…
این قدرت انسان بودن ماست.

Akram بازدید : 223 1391/10/21 نظرات (0)

کمی در رفتار کودکان دقت کنید. او تا به حال چه چیزهایی به شما آموخته است؟ گاهی اوقات بزرگ‌ترین و بهترین درس‌های زندگی را به طور غیر منتظره از کودکان می‌آموزیم.
صبر، تواضع و لذت بردن از لحظه‌لحظه‌ زندگی همیشه آن درس‌هایی نیست که از والدینمان، دیگران و یا در قالب نقل‌قول‌های الهام‌بخش می‌آموزیم. بلکه، اغلب آنها را از کسی نزدیک‌تر از قلبمان، یعنی کودک نوپایمان یاد می‌گیریم. کودکی که تازه به حرف افتاده، سعی می‌کند مستقل عمل کند تا خصوصیات شخصیتی خود را پیدا کند.


صبر داشته باش، تسلیم نشو!


اگر نتوانستید کاری را بار اول به سرانجام برسانید باز هم روز آن کار کنید. پسر کوچکم تا مدت‌ها تلاش می‌کرد راه برود. بدون توجه به این که چند بار زمین خورد، حتی بعد از آن که در اثر زمین خوردن زیر چشمش کبود شد هرگز تسلیم نشد.  “کریستال کامپتون”

همیشه همه چیز را همان‌طور که هست ببینید و بپذیرید.

 

ما کیلومترها دور از خانواده‌مان در کشور دیگری زندگی می‌کنیم. پارسال والدین همسرم برای دیدن ما آمدند. کم کم موقع جدایی نزدیک می‌شد و من تصمیم گرفتم ذهن دخترم را آماده کنم. داشتم سعی خودم را می‌کردم که او گفت: “مامان، همه چیز خوبه، من تقریبا می‌دانم که چه پیش خواهد آمد. اول، خیلی ناراحت می‌شویم و شما گریه می‌کنید. اما کم‌کم بهتر می‌شوید و دلتان برایشان تنگ می‌شود. اما خوب دیگر مثل اول آزاردهنده نخواهد بود.” او از خودآگاهی و انعطاف‌پذیری می‌گفت. چیزی که ما بزرگسالان یک عمر طول می‌کشد تا درک کنیم. او فقط پنج سال دارد و شرایط زندگی به او یاد داده است که چطور خود را با جدایی و دوری وفق دهد. من از هر لحظه با او بودن درسی می‌گیرم.  “سیلویامک دونالد”


احساسات خود را مخفی نکنید.

وقتی شوهرم ۳۲ ساله بود مبتلا به سرطان روده بزرگ شد. او تحت عمل جراحی سختی قرار گرفت و ماه‌ها شیمی‌ درمانی می‌کرد. دخترمان چهار ساله بود. من فکر می‌کردم که باید اشک‌ها و ناراحتی‌ام را از او مخفی کنم. اگر ناگهان مرا در حال گریه می‌دید به جای بروز عواطف که بخشی از زندگی عادی روزمده آدمی است به او می‌گفتم: “فقط خسته‌ام”. فکر می‌کردم باید به خاطر همگی‌مان خود را قوی نشان بدهم. اصلا نمی‌دانستم که دارم با این کارم به او یاد می‌دهم که احساساتش را نشان ندهد و دورن خود نگه دارد. ولی یک روز ناگهان درسی به من داد خیلی ساده در هم شکست و فقط یک توضیح برای آن داد: “من فقط خسته‌ام”. آن روز فهمیدم که جدا باید در مورد بعضی چیزها تجدیدنظر کنم.  “سارا واکر گولی”

همیشه الگوی خوبی باشید.

 

این مطلب حقیقت دارد که من برای فرزندانم یک قهرمان هستم و هر آن چه انجام می‌دهم، خوب یا بد، زیر ذره‌بین انها قرار می‌گیرد و به خوبی متوجه می‌شوند. در ضمن، هر جه می‌گویم یا انجام می‌دهم برای آنها به یک خاطره تبدیل می‌شود.  “آلیسون ویج”
ما آینه تمام‌نمای رفتار فرزندانمان هستیم. من و همسرم همیشه از خود می‌پرسیدیم که چرا دخترمان این‌قدر کم صبر است و چرا همیشه سر ما داد می‌زند؟ خوب، بهتر بود که یک نگاه به خودمان می‌انداختیم. ما بیشترین اثر را بر او داشتیم و اگر ما صبور، مهربان، شاد و خوش‌اخلاق بودیم او هم همین‌طور می‌شد.

“سارا بولد”

عشق، همه آن چیزی است که به آن نیاز داریم.
هر اتقافی بیفتد او مرا دوست دارد. اهمیتی نمی‌دهد اگر کمی چاق شوم، موهایم به هم ریخته باشد یا لباس مارک‌دار و آن‌چنانی نپوشیده باشم، او باز هم مرا دوست دارد. او مرا دوست دارد چون وقتی مریض است او را در آغوش می‌گیرم صورتش را می‌بوسم و با او بازی می‌کنم.  “اشلی چپمن”


همیشه از زندگی لذت ببرید.

به جای این که در روزهای بارانی گله و شکایت کنید و غر بزنید، بیرون بروید و در چاله‌های آب بپرید!! 

“سامانتا ویدمن”


ماه چیزی است که وقتی آن را می‌بینید باید جشن بگیرید. پسرم هر بار که ماه را می‌بیند بیشتر از پیش هیجان‌زده می‌شود و می‌گوید: “مامان، ماه، ماه.” وقتی ماه پشت ابرها می‌رود، می‌پرسد: “ماه، کجا رفتی؟!” و وقتی دوباره آن را می‌بیند با شادی فریاد می‌کشد: “وای ماه، ماه!” به همین خاطر، من پیاده‌روی‌های شبانه خانوادگی را خیلی دوست دارم.  “ری ویلکگس بال”

Akram بازدید : 237 1391/10/21 نظرات (0)

دوستت دارم‌ها را نگه می‌داری برای روز مبادا...!

اگر می‌دانستم این آخرین دقایقی است که تو را می‌بینم، به تو می‌گفتم: “دوستت دارم” و نمی‌پنداشتم تو خود این را می‌دانی.

همیشه فردایی نیست تا زندگی فرصت دیگری برای جبران این غفلت‌ها به ما دهد. کسانی را که دوست داری همیشه کنار خود داشته باش و بگو چقدر به آنها علاقه و نیاز داری.

مراقبشان باش. به خودت این فرصت را بده تا بگویی: “مرا ببخش”، “متاسفم”، “خواهش می‌کنم”، “ممنونم” و از تمام عبارات زیبا و مهربانی که بلدی استفاده کن. هیچکس تو را به خاطر نخواهد آورد اگر افکارت را چون رازی در سینه محفوظ داری.
خودت را مجبور به بیان آن‌ها کن!
به دوستان و همه‌ی آنهایی که دوستشان داری بگو: “چقدر برایت ارزش دارند.”
اگر نگویی فردایت مثل امروز خواهد بود و روزی با اهمیت نخواهد گشت… همراه با عشق

“گابریل گارسا مارکز”

دوستت دارم‌ها را نگه می‌داری برای روز مبادا،
دلم تنگ شده‌ها را، عاشقتم‌ها را…
این جمله‌ها را که ارزشمندند الکی خرج کسی نمی‌کنی!
باید آدمش پیدا شود!
باید همان لحظه از خودت مطمئن باشی و باید بدانی که فردا، از امروز گفتنش پشیمان نخواهی شد!
سِنت که بالا می‌رود کلی دوستت دارم پیشت مانده، کلی دلم تنگ شده و عاشقتم مانده که خرج کسی نکرده‌ای و روی هم تلنبار شده‌اند!
فرصت نداری صندوقت را خالی کنی! صندوقت سنگین شده و نمی‌توانی با خودت بکشی‌اش… شروع می‌کنی به خرج کردنشان!
توی میهمانی اگر نگاهت کرد اگر نگاهش را دوست داشتی


دوستت دارم‌ها را نگه می‌داری برای روز مبادا...!

توی رقص اگر پا به پایت آمد اگر هوایت را داشت

اگر با تو ترانه را به صدای بلند خواند
توی جلسه اگر حرفی را گفت که حرف تو بود اگر استدلالی کرد که تکانت داد
در سفر اگر شوخ و شنگ بود اگر مدام به خنده‌ات انداخت و اگر منظره‌های قشنگ را نشانت داد
برای یکی یک دوستت دارم خرج می‌کنی برای یکی یک دلم برایت تنگ می‌شود خرج می‌کنی! یک چقدر زیبایی، یک با من می‌مانی؟
بعد می‌بینی آدم‌ها فاصله می‌گیرند!!
متهمت می‌کنند به هیزی…! به مخ زدن به اعتماد آدم‌ها…!
سو استفاده کردن، به پیری و معرکه گیری…
اما بگذار به سن تو برسند!
بگذار صندوقچه‌شان لبریز شود آن وقت حال امروز تو را می‌فهمند بدون این که تو را به یاد بیاورند.
غریب است دوست داشتن.
و عجیب‌تر از آن است دوست داشته شدن…
وقتی می‌دانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد…
و نفس‌ها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده.
به بازیش می‌گیریم هر چه او عاشق‌تر ، ما سرخوش‌تر، هرچه او دل‌نازکتر، ما بی‌رحم‌تر.
تقصیر از ما نیست،
تمامی قصه‌های عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شده‌اند…

“دکتر علی شریعتی”

درباره ما
اگر مي خواهي خوشبخت باشي براي خوشبختي ديگران بكوش؛ زيرا آن شادي كه ما به ديگران مي دهيم به خود ما بر مي گردد.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 226
  • کل نظرات : 37
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 2672
  • آی پی امروز : 37
  • آی پی دیروز : 29
  • بازدید امروز : 43
  • باردید دیروز : 32
  • گوگل امروز : 3
  • گوگل دیروز : 12
  • بازدید هفته : 190
  • بازدید ماه : 123
  • بازدید سال : 13,619
  • بازدید کلی : 295,591