loading...
┊┊شادی بخش✗وبسایتی وابستـه بـه تغييـر و تنـوع✗
Akram بازدید : 246 1391/11/11 نظرات (0)

دوباره دیدمـش !

 دلم کـمی برایـش سوخت !

 انگار دلش را کسی شکسته بود..

 خیلی تنها شده بود ..

 نه ...   

 تنها نبود ..

 او خدایی داشت...

 خط های روی صورتش گذر عمر را نشان می داد ..

 این همون آدمی نبود که می شناختم .

 از فراق یارش درد می کشید ....

 گمانم معشوقش گرفتار چشمان دیگری شده بود ...

 اما کسی جز من ، سواد خواندن نگاهش را نداشت ..

 کاش می توانستم کمکش کنم ...

 ولی باید او را تنها می گذاشتم تا با درد های خود آرام بگیرد ....

 برای همین ،

 بی گـمان آیـنـه را شکستم ..

Akram بازدید : 202 1391/10/21 نظرات (0)

بسته نمی شود

 چشمهایم از این انتظار ، می مانم و می مانم از این خزان تا پایان بهار
تا تو بیایی و او که به انتظارش نشستم را ببینم،
تا چشمهایت را ببینم و دنیای زیبایم را در آغوش بگیرم
نمی توان از تو گذشت، به خدا نمی توان چشم بر روی چشمهایت بست ،
بگذار تو را ببینم ، تا آخرین لحظه ، تا آخرین حد نفسهایم….
نمیگویم که مرا تنها نگذار ، تو در قلبمی و هیچگاه تنها نمی مانم ، نمی گویم همیشه بمان ،
تا زمانی که هستی من نیز می مانم ، اگر روزی بروی ، دنیا را زیر پا می گذارم ،
نمی گویم تنها تو در قلبمی، نیازی به گفتنش نیست آنگاه که تو همان قلبمی…
قلبی که تنها تپش هایش برای تو است،
زنده ماندن من به شرط تپش های این قلب نیست، به عشق بودن تو

درباره ما
اگر مي خواهي خوشبخت باشي براي خوشبختي ديگران بكوش؛ زيرا آن شادي كه ما به ديگران مي دهيم به خود ما بر مي گردد.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 226
  • کل نظرات : 37
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 2672
  • آی پی امروز : 21
  • آی پی دیروز : 29
  • بازدید امروز : 25
  • باردید دیروز : 32
  • گوگل امروز : 3
  • گوگل دیروز : 12
  • بازدید هفته : 172
  • بازدید ماه : 105
  • بازدید سال : 13,601
  • بازدید کلی : 295,573