من عاشق چشمت شدم ، نه عقل بود و نه دلی
چیزی نمیدانم از این دیوانگی و عاقلی
یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود
آندم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود
وقتی که من عاشق شدم شیطان به نامم سجده کرد
آدم زمینی تر شد و عالم به آدم سجده کرد
من بودم و چشمان تو ، نه آتشی و نه گِلی
چیزی نمیدانم از این دیوانگی و عاقلی
من عاشق چشمت شدم شاید کمی هم بیشتر
چیزی در آنسوی یقین شاید کمی هم کیش تر
آغاز و ختم ماجرا لمس تماشای تو بود
دیگر فقط تصویر من در مردمکهای تو بود
آخرین ارسال های انجمن
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
طراحی و توسعه وبلاگ به صورت حرفه ای | 0 | 137 | sitecup1 |
طراحي فروشگاه اينترنتي: | 0 | 107 | sitecup1 |
چگونه فروشگاه اینترنتی موفق داشته باشید؟ | 0 | 91 | sitecup1 |